عراق : «ميخ تابوت» انقلاب سوريه

 

در ميان تغييرات پرسروصدای منطقه، شايد بتوان گفت به گواه زمان شاخص‌ترين اتفاق، موفقيت داعش در عراق بوده است. پس از سری شکست‌های نظامی و عمليات ناموفق اپوزوسيون مسلح سوريه، پيامدهای اين تحرکات به توافق بر سر وارد آوردن ضربه نهايي بر پيکر «آخرين شانس پيروزی نظامی عليه اسد» منجر شد، اين نوشته به بررسی اين پيامدها مي‌پردازد.

از زمان آغاز درگيريهای مسلحانه در سوريه، حاميان غربی و پشتيبانان عرب مخالفان، با ارائه مداوم و روند باثبات تامين منابع اعم از سلاح، مهمات و پول چندان موافق نبوده‌اند. درميان دلايل بيشمار اين عدم تمايل، ميتوان ترس از قدرت گرفتن گروه‌های تندرو در سوريه و ميل به حفظ نهادهای دولتی و دوری از بوجود آمدن خلاء قدرت را بعنوان مهمترين موارد برشمرد.

درهمين راستا، «دوستان سوريه» بجای تلاش جدی برای توانمندسازی ارتش شورشيان برای پيروزی، درگير اين سياست شدند که بشار اسد خسته را پای ميز مذاکره بکشانند. اين سياست، «اوج و فرود» در حمايت مالی را موجب شد. به دنبال شکست‌های پی در پی شورشيان در سراسر کشور، حمله لاذقيه که ره به جايی نبرد يکی از شاخص‌ترين نقطات اوج بود. درحاليکه شورشيان هماره از ولينعمتان خود بخاطر کمبود سلاح و منابع گله‌مند بودند، اين تهاجم، در ترکيب با فشار بر غرب شهر حلب مثال درخشانی در جهت مخالف (فرود) بشمار ميرود. در حمله پيچيده‌ای که از خاک ترکيه به رهبری القاعده، جبهه اسلامی و گروه جهادی تقريبا ناشناخته‌ای از شمال آفريقا راه‌اندازی شد، روش حمله، سرمايه‌گذاری منابع، هماهنگی ميان گروه‌های مختلف و مانورهای اجرايي پيکارجويان فاصله بسياری داشت با توده نظاميان ساده و حملات غالبا ناکارآمد مبارزين که در طی سالها با آن آشنا بوديم و از تدارکات پيچيده، هوش و حمايت از برنامه‌ريزی ارائه شده توسط ذينفعان خارجی‌اش خبر ميداد، علاوه بر اين، اولين بار بود که يک کشور عضو ناتو آشکارا ميزبانی و تدارکات برای القاعده را فراهم مي‌آورد. مدت کوتاهی پس از آن، حمله به غرب حلب برای تلاش در جهت تصرف شهر کليد خورد و شهروندان خط ساحلی سوريه را که تا حد زيادی از آشفتگی ساير نقاط کشور دور بودند به وحشت انداخت. ماشين تبليغات شورشيان از پيشرفت بسمت لاذقيه صحبت ميکرد و پيوسته ازينکه هدف تصرف لاذقيه است سخن ميراند. با اينکار وحشت شهر را فرا گرفت و شهروندان ديگر احساس امنيت نمي‌کردند. مردم بخاطر مياوردند که چگونه در اوت 2013 صدها شهروند پس از تصرف روستاهای اطراف لاذقيه توسط شورشيان قتل عام شدند.

درعين حال، برنامه‌ريزان حمله بخوبی مي‌دانستند که شانس زيادی برای پيشروی جدی در لاذقيه نخواهند داشت. زمين ناهموار سرزمين ساحلی لاذقيه، کوه‌ها و دره‌ها به نفع مدافعان بود. حتی اگر شورشيان موفق به تصرف بخشهايی ميشدند نميتوانستند آنرا حفظ کنند چرا که رژيم ميتوانست آزادنه آنان را هدف بمباران هوايی قراردهد. علاوه برآن رژيم سوريه بواسطه حاميان پرشور خود در شهرهای بزرگ، خطوط تدارکاتی خوب و مناسبی در نزديکی نيروها داشت اما شورشيان ميبايست با ريسک فراوان به خط تدارکاتی ترکيه اتکا ميکردند ضمن آنکه محلی‌ها، شورشيان را تهديدی بزرگ بحساب مياوردند و اميدی برای همدردی و کمک ازسوی آنها نميرفت. ازينرو نبرد طولانی دقيقا همان چيزی بود که مدافعان بدان نياز داشتند زيرا به آنها اجازه ميداد پشت جبهه را در کنترل نگه دارند.

هدف برنامه‌ريزان اين بود که با مشغول نگاه داشتن بشار اسد در لاذقيه، مانع پيروزی نظامی وی شوند و گستره درگيری را بطور نامحدود وسعت بخشند يا حتی بهتر، شايد بتوان با درگير کردن اسد و حاميانش در يک جنگ فرسايشی آنها را طوری خسته کنند که وی حتی مجبور به واگذاری قدرت شود. حال اگر دستيابی به اين اهداف منوط است به پشتيبانی از گروه‌های تروريستی با درنظر داشتن اينکه «هدف وسيله را توجيه مي‌کند» ماداميکه تمام ماجرا در سوريه بماند اينکار را انجام می‌دهيم. اين ايده به يک وسواس فکری بدل شد. تامين منابع از راه ترکيه به ذينفعان خارجی اجازه ميداد مديريت شده‌ عمل کنند، و همانطور که در پاراگراف پيشين توضيح داده شد حرکت شورشيان را با پشتيبانی/عدم پشتيبانی در زمانهای مختلف هدايت کنند. در حاليکه آنها مشغول قلع و قمح رژيم سوريه (و شايد ايران) بودند، هرج و مرج و بي‌قانونی اين جنگ طولانی و عدم توفيق شورشيان در ايجاد جبهه متحد، به گسترش عناصر افراطی همچون داعش و القاعده انجاميد. اين عناصر بافت اجتماعی خاورميانه و بيش از آن تعادل قدرت ديکتاتورهای مختلف منطقه را تهديد می‌کنند. بعلاوه تهديد جدی هستند برای امنيت جهان غرب درحديکه سرويس‌های امنيت خارجی منابع قابل توجهی برای مقابله با اين تهديد اختصاص داده‌اند.

قطع به يقين داعش يکی از خطرناکترين گروه‌های افراطيست و هدفش به سرنگونی رژيم‌های استبدادی منتهی نمي‌شود که رهبرانش برای خاورميانه و فراتر از آن نقشه کشيده‌اند. مورد ديگری که نبايد از ياد برد خطر القاعده در سوريه است، اگرچه متحدينش از غرب حمايت مي‌شوند ولی ايدئولوژی‌اش تفاوت چندانی با داعش ندارد تنها تفاوتش اينست که رهبرش راه زيرکانه‌تری برای دستيابی به اهدافشان انتخاب کرده‌است، برای عموم آشکارست که وی قصد دارد پيش از اجرای اهداف واقعی خود، قدرت زيادی بدست آورد.

قدرتهای غربی با احتساب اينکه زمان به نفع آنها عمل خواد کرد از بحساب آوردن داعش بعنوان جدی‌ترين تهديد چشم‌پوشی کردند و تمرکزشان را به خاتمه سريع ماجرا معطوف داشتند و بواقع برين باور بودند که مردم محلی به يکباره گروه‌هايی همچون داعش را کنار زده و اين گروه‌ها به کتابهای تاريخ خواهند پيوست. علاوه برين، داعش در جبهه‌های متعدد همزمان درگير بود با کردها، شورشيان «ميانه‌رو» ، القاعده، رژيم سوريه و عراق و بطور قطع نميتوانست در برابر اين دشمنان مصمم به پيروزی برسد؛ اما داعش بسيار زيرکانه عمل کرد. در جبهه سوريه و عراق آرامش نسبی برقرار کرد و پس از چند درگيری، حمله به کردها را متوقف کرد. نقشه بسيار خوب جواب داد چرا که از طرفی کردها تنها به فکر دفاع از سرزمين‌های خود بودند و رژيم سوريه نيز سرش به شورشيان به حد کافی گرم بود و خواستی مبنی بر تضعيف داعش نداشت. بعبارت ديگر ائتلاف شورشيان ضد-داعش فاقد کيفيت لازم برای رهبری، نظم، برنامه‌ريزی، استراتژی، هماهنگی، روحيه جنگجويی، باور و حتی تلقين هدفمند بود که لازمه هر نيروی نظامی است. درواقع هزاران پيکارجو از جنگ‌سالاران محلی با اهداف و ايده‌های گوناگون زير پرچمی گرد هم آمده بودند که حاضر به فداکاری برايش نبودند. آنچه نقاط ضعف اين گروه را تشديد ميکرد اتکای آنها به کمک خارجی‌ها و عدم توانايي در برآوردن وسايل و مايحتاج خودشان بود. آنها در مواجه با گروهی که تقريبا هريک از اعضايش اين توانمنديها را دارا بود در تمام جبهه‌ها باوجود برتری قاطع در «تعداد نفرات» شکست خوردند. بنابرين روشن است که سازمانهای اطلاعاتی غرب در اشتباه بودند.

قاعده بازی در آنسوی خط مرزی عراق عوض شد. بازهم سرويس‌های اطلاعاتی غرب توانايي داعش در همراه کردن رفيقان اهل سنت با اهداف مرگبارشان را دستکم گرفتند. درواقع پتانسيل موجود در شبه نظاميان اهل سنت نيز ناديده انگاشته شد. باوجود سالها جنگ و بی‌ثباتی، ترکيب خشم عميق و ريشه‌دار نسبت به احتکار قدرت و ثروت توسط دولت، فقدان هويت ملی ميهنی و فقر و سرخوردگی جوانان سنی، معجونی سمی پديد آورد که داعش بخوبی ميدانست چگونه از آن بهره لازم را ببرد. مسئله حال حاضر غرب و رژيم های عربی اينست که اين معجون سمی و ترکيب خطرناک در بسياری از کشورهای خاورميانه وجود دارد و درحاليکه داعش تنها 15000 مبارز را تاکنون بدين شيوه جذب کرده پتانسيل کافی برای رشد نمايي جذب اين دست مبارزان وجود دارد و اين يعنی تهديد امنيت ملی کشورهايی که «خط قرمز» غرب بشمار مي‌روند. کافيست نگاهی بياندازيم به عملکرد عناصر سنی ارتش عراق در موصل تا دريابيم همتايان سعودی آنها در وضعيت مشابه چه خواهند کرد.

آنچه کار را برای رهبران غربی سختتر مي‌کند، احساس «خستگی» و تمايل به بازگشت به وطن در نتيجه سری جنگهای بی‌معنا و غيرضروری در خارج از مرزهايشان است. رهبران غرب فاقد سرمايه سياسی و منابع لازم برای باز کردن پرونده يک ماجراجويی تازه در خاورميانه هستند. آنها با قدرت نظامی «سترون شده» خود و عملکرد فاجعه‌بار يکی از بزرگترين متحدان خود عليل شدند و بيش از هرچيز نيازمند «برنامه جايگزين»ی هستند برای مبارزه با اين تهديد جديد که داعش نام دارد. درهمين حال داعش با پولهايی که اخاذی کرده، زمين‌های نفت‌خيزی که بتصرف درآورده و دو ميليارد دلار پول نقدی که از بانک مرکزی موصل برداشت کرده خودرا بيش از پيش تجهيز نموده است. هيچ نيرويي در منطقه مناسب‌تر، آموزش ديده‌تر و باتجربه‌تر از ارتش سوريه و ايران و شبه نظاميانش برای مبارزه با اين شورشيان وجود ندارد. در عين حال که ميتوان در ناکارآمدی و عجز ارتش عراق در مواجهه با داعش داد سخن سرداد واقعيت اينست که مبارزه با گروهی شورشی نترس، مصمم و بادسيپلين برای هر ارتشی بسيار سخت است. ايران مبدع اين نوع جنگ برای مصرف عواملش (حزب‌الله) است و نيروی محرکه اصلی در پشت صحنه بزرگترين شبه‌نظاميان آموزش ديده برای جنگ با شورشيان يعنی نيروی مقاومت ملی سوريه (NDF) بشمار ميرود. هيچکس بهتر از سوريه و ايران نميتواند با داعش مبارزه کند. غرب درحال حاضر با معضلی جدی مواجه شده زيرا نه تنها فاجعه‌بار بودن سياست‌هايش در گسترش جنگ در سوريه به اثبات رسيده بلکه هيولايي پرورانيده که مهارش تنها توسط دشمنان قديمی‌اش (ايران و سوريه) ساخته است، دشمنانی که همواره در تلاشی خستگی ناپذير سعی در نابوديشان داشته. حتی اگر غرب نخواهد کمک آنهارا بحساب بياورد، به روشنی ميتوان گفت طرح نابودی اين دشمنان از رده خارج شده است.

شگفت اينکه همين نه ماه پيش، تنها يکساعت با حملات مخرب عليه رژيم سوريه فاصله داشتيم، حملاتی که با اجرای زيرکانه سياستهای حزب اِد ميليبند در پارلمان انگلستان کشف و خنثی گرديد . موقعيت ايران هم تغيير کرده است. حل و فصل موضوع هسته‌ای هم‌اکنون اجتناب‌ناپذير بنظر مي‌رسد، بريتانيا سفارتش را در تهران بازگشايي کرده و آنها ديگر دولت منفور چند سال گذشته نيستند بلکه به قدرت ژئوپولتيک و شايان احترام مبدل شده‌اند. اين ميتواند آغاز بزرگترين تغيير در جغرافيای سياسی در تاريخ منطقه باشد و بزرگترين بازنده اين جريان مخالفان سوريه هستند. اين ميزان خوش اقبالی، برای اسد باورکردنی نيست.

داعش توانست با نگرانی درمورد شورشيان «ميانه‌رو» بجای جنگ در چندين جبهه، در پيشبرد همزمان اهدافش عليه شورشيان و رژيم سوريه پيروز شود. با اسباب و منابع جديدی که از عراق رسيد، داعش اکنون از راه دير ازور  بخشی از شورشيان را محاصره نموده در شمال حلب به سرعت درحال پيشروی هستند. شورشيان در شهر حلب، در معرض تسليم مستحکمترين دژ خود، در موقعيتی قرارگرفته‌اند که هم اکنون اخبار و گزارشاتی مبنی بر «آشتی» قريب‌الوقوع از سوی آنها به بيرون درز مي‌کند و تنها اميدشان به دولت سوريه است. اگر منطقی فکر کنيم، سازش با رژيم اسد درمقايسه با از دست دادن سرتان به داعش بسيار دلپذيرتر است .

جای سوالی باقی نمي‌ماند که غرب و قدرت‌های عربی دريافته‌اند خاتمه دادن به جنگ سوريه نياز مبرم اينروزهاست. برخی سرسخت‌تر از ديگران هستند. بايد زماني که ميتوانند به هرج و مرج خاتمه دهند و از تبديل شدن اين تهديد بالقوه پيش از آنکه قيامت برپا شود جلوگيری کنند. در حال حاضر اين تهديد، مشکل بسيار جدی‌تری است نسبت به ديکتاتور بی‌رحمی که دست به کشتار معترضين غيرمسلح در خيابان مي‌زند. ما با ايدوئولوژيی روبرو هستيم که قادر است از چندين دهه حکومت استبدادی در خاورميانه بهره‌برداری کند و جوانان سرخورده‌ای که به دليل رواج فساد و دزدی‌ اميدی به حال و آينده خود ندارند جذب نمايد.

جنگ‌افزارهای پيشرفته شورشيان «ميانه‌رو» را فراموش کنيد چرا که کسی ديگر درباره آنها حرف نميزند بخصوص پس از ديدن گاراژ خودروهای جنگی داعش، گسترش نامحدود دامنه جنگ سوريه را فراموش کنيد چرا که ديگر کسی آنرا نميخواهد؛ دشمنی با ايران را فراموش کنيد چرا که خدماتش برای حفظ امنيت خاورميانه و دنيای غرب نيازی مبرم است و حتی ممکن است به خدمات قويترين عامل ايران (حزب‌الله) نياز باشد.

هر رويکردی که قدرتهای جهان درپيش بگيرند، اعم از پذيرش مدل/فرد جديدی در رژيم سوريه (برای حفظ ظاهر) يا پذيرفتن اسد در هرم قدرت سوريه و بخشيدن هرآنچه در گذشته انجام داده، هدف انقلاب سوريه در فرم اصلی خود به تاريخ پيوسته است. علاوه بر آن اپوزوسيون سوريه در فرم کنوني‌اش بطور قطع رو به زوال است. نمی‌توانيم کمکی کنيم جز يادآوری آنچه پرزيدنت اسد آوريل گذشته در نشستی که با نخست وزير روسيه سرگی استپاشين داشت گفت:

«امسال فاز فعال اقدام نظامی در سوريه به پايان خواهد رسيد. بعد از آن ميبايست به آنچه تمام مدت انجام مي‌داديم بپردازيم:مبارزه با تروريست‌ها «

آنروز همه، حتی طرفدارن پروپاقرص اسد به او خنديدند. امروز ولی کسی نمي‌خندد.

ترجمه من از نوشته Iraq: “The nail in the coffin” of the Syrian Revolution
استفاده از تمام يا بخشی از اين نوشته بدون اطلاع و مجوز مترجم پيگرد قانونی دارد.

دربارهٔ shahr2ad

Follow me at twitter @Shahr2ad
این نوشته در داعش ، عراق ، سوريه ارسال شده و با , , , , , , , , , , , , , , برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

1 پاسخ برای عراق : «ميخ تابوت» انقلاب سوريه

  1. شبنم :گفت

    بسيار سپاسگذارم از مطلب مفيدتان .

بیان دیدگاه